گم در مه

ساخت وبلاگ

همه عمرم آدم قلقلکی بودم و معطل یک آغوش... گم در مه...
ما را در سایت گم در مه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : foggylossa بازدید : 165 تاريخ : شنبه 22 مرداد 1401 ساعت: 15:39

این قطعا باید اصطلاح خاصی در علوم سیاسی داشته باشد؛ همین عقب راندن و راندن و دایره عمل کسی را چنان محدود کردن که موجودیت اش زیر سوال برود و شاید زمانی برسد که دیگر نباشد و تو حتما بلدی این اصطلاح را که معرف فرآیندی است که میان من و تو در جریان است. کوچک شده ام قادر! اندازه ای کمتر از یک کف دست دارم الان. مدام راندی ام، در مشت فشردی ام و رساندی ام به این جا که انگار هیچ ام. کلام را، جسارت گفتن و نترسیدن از عواقبش را از من گرفتی. هربار نزدیک شدم و حرفی به مهر زدم دورم کردی و درها را بستی. همیشه خیره نگهم داشتی به قفل های بزرگی که معلوم نبود تا کی بسته می مانند. تردیدت فاصله مان را بیش تر کرد. مدام در حصار ماندم و هر روز بیش تر از ابراز شوق ام هراسیدم و سرخورده شدم. مثل سفره ای شدم که هر بار یک ورش را تا زدی و قدمی عقب تر رفتی. به حکم این که آتش ام آن قدر دور ایستادی مبادا پرت بگیرد به شعله ام.ذره ای شده ام قادر توی مشت تو و همین ذره شدن ام را هم نمی توانم به تو بگویم، حتی همین قدر را هم تاب نداری تو. گم در مه...
ما را در سایت گم در مه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : foggylossa بازدید : 157 تاريخ : شنبه 1 مرداد 1401 ساعت: 14:19